top of page

آژیر قرمز

 

پنج سال پس از جنگ، پدر هنگام نجات شانه های مجروح، در معرض بمب شیمیایی قرار گرفت و آنها را از خط مقدم به پایگاه بازگرداند و یک سال در بیمارستان بستری شد. او به محض اینکه توانست راه برود به خدمت بازگشت، اگرچه هرگز به طور کامل بهبود نیافت و در تمام طول عمرش مشکل تنفسی داشت. او بزرگترین قهرمان من است. تا به امروز هیچ مردی را به اندازه پدرم شجاع، مهربان و شجاع ندیده ام. در پیشگاه خداوند در بهشت سلام بر او باد. او در 4 آوریل 2008 پس از یک مبارزه کوتاه با یک بیماری مغزی ناشناخته در بیمارستان UCLA در سانفرانسیسکو، کالیفرنیا درگذشت.


جنگ در سال 1988 با بهای هنگفت جانی و اقتصادی پایان یافت damage. نیم میلیون سرباز و غیرنظامی عراقی و ایرانی کشته شده‌اند و بسیاری از آنها مجروح و مجروح شده‌اند.

را
قطعه ای که من ساختم به نام آژیر قرمز یا آژیره قرمز in Persian و در خاطره جنگ تحمیلی ایران از سال 1359 تا 1367 است. دست زدن به این موضوع زیرا غم و اندوه عمیق را به همراه دارد و به شدت دردناک است. من this memory را برای مدت طولانی کنار گذاشته بودم و سالها از بازدید مجدد آن روزها خودداری کردم. But گوش دادن به آهنگ "Mi Bemol"، بیان بحران های Oka در کلاس Sonic Art,_cc781905-5cde-3194-bb3b-136bad5cf58d-00:00 -5cde-3194-bb3b-136bad5cf58d_که بتوانم لحظات سخت را دوباره زندگی کنم… هفته سختی را پشت سر گذاشتم…

را
به عنوان یک کودک پنج ساله درک کاملی از جنگ نداشتم. من شنیدم خبرهایی از رادیو و تلویزیون که اصلا منطقی نبود، war's music، صحبت کردن اعضای بزرگسالان خانواده در مورد ضرر و زیان اقتصادی8519 bb3b-136bad5cf58d_challenges... می ترسیدم پدرم را از دست بدهم و دیگر نتوانم او را در آغوش بگیرم. I نفهمیدم چرا دو کشور مسلمان در کجای قرآن با هم دعوا می کنند که holy book خدا به وضوح می گوید که مؤمنان این سوال را مانند برادران می پرسند. -136bad5cf58d_هر کسی که من ملاقات کردم، به نظر می رسید هیچ کس جواب را نمی دانست.

من در طول ساخت این قطعه هفته سختی را پشت سر گذاشتم، اما خوشحالم که بالاخره با یکی از بزرگترین ترس های زندگی ام، یعنی جنگ مواجه شدم. اکنون به عنوان یک بزرگسال وقتی مقالات مختلف در مورد جنگ ایران و عراق (1980-1988) را می خوانم، I دست کم می توانم ببینم که سیاستمداران چگونه با زندگی میلیون ها انسان بازی کردند و این کار را دارد_cc781905-53bbdnob-31. برای انجام کاری که خدا از ما خواسته است.

را
صدای هلیکوپتر که می شنوید فکر می کنید این ترکیب نمایانگر my father است و تار بیانگر احساسات من در مراحل مختلف جنگ است. The following فهرستی از آهنگ هایی است که من در این ترکیب دارم.
 

 

 

 

 

 

آهنگ یک:Transporter Representing Time; این آهنگ زمان و در زمان های مختلف را نشان می دهد
کیفیت و حجم صداهای مختلف

آهنگ دوم: Transporter ؛ این آهنگ بیشتر شبیه ضربان قلب من است. در صورت وقوع، دارای شدت های مختلف_cc781905-5cde-3194-bb3b-136bad5cf58d است
 

آهنگ سوم: صدای پاری -5cde-3194-bb3b-136bad5cf58d_story. دارای سطوح ریورب مختلف، فرکانس پایه و سطح صدا در مراحل مختلف است، همه برای create clear و none-bbbd395-clear و none-bbbd58-clear و none-bbbd658-Clear در ذهن داشتن، به یاد سپردن، در نظر داشتن.
 

آهنگ چهارم: The Helicopter ؛ این آهنگ نشان دهنده حضور پدرم در سرتاسر آهنگسازی من است. عشق و اشتیاق او به من داد، مرا قوی کرد تا بتوانم با همه مشکل های زندگی، بدون فرزند، a31-5819-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-3-3-3-3-3-5-3-5-3-5-3-5-3-5-3-5-3-5-3-3-3-5-3-3-5-3-5-3-5-3-5-3-3-3-3-3-3-3-3-4-3. من hopeful چشم به یک زندگی مسالمت آمیز همیشه به my شهامت پدر در دفاع از مردم من و من نگاه می کرد. من همیشه به این فکر می‌کردم: «تا زمانی که مردانی مانند father از ما دفاع می‌کنند، ما از دشمنان آسیب نخواهیم دید. -136bad5cf58d_به ما."
 

آهنگ پنجم: Khalabanan-Ava; این آهنگ حاوی بخشی از یک آهنگ بسیار معروف جنگ است. 5cde-3194-bb3b-136bad5cf58d_تقریباً هر ایرانی جنگ را پشت سر گذاشته است این موسیقی را به عنوان یک موسیقی دوست داشتنی به یاد می آورد که همه را با هم به ارمغان آورد_cc781905-5381905-31-03-05-05-13-15-12-2014. 3194-bb3b-136bad5cf58d_آنها همگی بخشی از یک جامعه واحد هستند. مخصوصاً به این دلیل که خواننده در این آهنگ آواز می خواند_cc781905-5cde-bb55-3194-5cde-bad-3194. فارسی and Azari. این موسیقی حس وحدت بسیار دارد. کیفیت کیفیت صدا واقعاً خوب نیست، زیرا 30 سال پیش ضبط شده است. من بهبود کمی انجام دادم تا بافت را همانطور که ضبط شده بود حفظ کنم و نشان داد که این صداها تاریخی هستند.

آهنگ ششم: CBC News; این گزارش خبری تاریخی را از a video آرشیو در وب سایت خبری CBC ثبت کرده ام. صدای مرد کسی است که برای اولین بار جنگ ایران و عراق را در سپتامبر 1980 گزارش کرد. کیفیت the sound واقعاً خوب نیست، زیرا 30 سال پیش ضبط شده است. من بهبود کمی انجام دادم تا بافت تکسچر را طوری که ضبط شده نگه دارم و نشان دادم که این صداها تاریخی هستند.
 

آهنگ هفتم:  توجه؛ این یک آهنگ Midi است، صدای مرد تکرار می‌شود: توجه، توجه…_cc_78190 استفاده شده است. آهنگ هایی که is اعلان بمباران غیرنظامی
 

آهنگ هشتم: آژیر قرمز؛ The red sirens or in Farsi “ Ajire Ghermez” was a radio notification message that the Iranian government created to warn people of the Iraqi's airplane و بمباران موشکی این نشانه استرس بزرگ بود. بیانیه اعلام شده در طول this message به شرح زیر ترجمه می شود:


"توجه، توجه، نشانه ای که می خواهید بشنوید نشانه خطر است یا اعلام می کند که Red وضعیت کار خود را ترک کنید.
خانه و رفتن به مخفیگاه

و سپس می شنوید
آژیر ترسناک...


آهنگ نهم:موشک ها
آهنگ دهم:انفجارها
آهنگ یازدهم:موشک ها
آهنگ دوازده:Missiles ;برای نمایش بمباران مدنی در شهر ایران. I از جهت های مختلف برای پینگ استفاده کرد تا فضا را ایجاد کند. انفجار از منطقه اطراف در دوران کودکی من. هر دقیقه شما می توانستید آن را از جهت دیگری بشنوید.

را

آهنگ سیزدهم: تار پری; این ساز نشان دهنده احساس من، غم و اندوه من است, استرس من و داستان قلب من را به اشتراک می گذارد. من سعی کردم برای طراحی صدایی که نزدیک به یکی از فارسی سازهای به نام تار باشد، اما تکنیک نواختن نه39-31958-39-31-58-39-31-58-31-31-58-58-31-31-58-31-31-58-31-51-31-58-31-58-31-58-31-31-51-58-31-58-31-51-58-31-51-58-31-51-58-31. یک بازیکن تار play it را انجام می دهد. اما شبیه این است که ایرانیان جنوبی "جونوبیها" سازهای محلی خود را می نواختند، The reason TEXT_________________________________ 136bad5cf58d_زیرا، مردم جنوبی بیشترین آسیب را متحمل شدند as شهرکها و شهرهای آنها در امتداد مرز بودند و_cc781905-5cde-3194-bb3b5cf58d غیرقابل تحملترین چیزهای جنوبی در جنوب بود.

"آژیر قرمز" یک قطعه صوتی آهنگسازی الکتروآکوستیک است به یاد جنگ ایران 1980-1988

جنگ زمانی آغاز شد که عراق در سپتامبر 1980 به ایران حمله کرد. پدرم خلبان هلیکوپتر جستجو و نجات نیروی هوایی ایران، مردی خردمند، مهربان و مومن واقعی بود.
را
ما در آن زمان در پایگاه «مهر آباد» که یکی از بزرگترین پایگاه‌های نظامی تهران بود، زندگی می‌کردیم.
پدرم در هفته اول حمله به جنگ دعوت شد و مادرم (35 ساله)، خواهرم پریسا (14)، برادرم بهزاد (12) و من (5) را پشت سر گذاشت. ما یک خانواده قوی تر شدیم و یاد گرفتیم که یکدیگر را دوست داشته باشیم، حمایت کنیم و از یکدیگر محافظت کنیم. ما خیلی دلتنگ پدرمان بودیم که شجاعانه برای حفاظت از کشورمان رفت. مواقعی از او خبری نداشتیم و حتی نمی دانستیم زنده است یا نه
نه... هر وقت هلیکوپتری می رفت، ما بچه ها برایش دست تکان می دادیم و می گفتیم «سلام بابا» یعنی «سلام بابا».

-
00:0000:00
bottom of page